English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3456 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maltose U ماده قندی سمنوی جو
glycosuria U ماده قندی درادرار
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
fructose U ماده قندی میوه ماینه رو
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
mannitol U ماده قندی شیر خشت وغیره
mannite U ماده قندی شیر خشت وغیره
malose U ماده قندی سمنو 11O22H 21C
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
mannose U ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
react U تغییر به علت وجود یک ماده
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
glycosuria U وجودقند درپیشاب
orthoferrite U یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
sugared U قندی
candied U قندی
sugary U قندی
saccharinity U حالت قندی
sugar loaf U کله قندی
sugar maple U افرای قندی
chamfered end U کله قندی
conical U کله قندی
sugarloaf U کله قندی
conic U کله قندی
door stop U دکمه کله قندی
levulose U قندی بفرمول 6O 21H6C
conical U کله قندی مخروطی
saccharine U قندی محتوی قند
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
syrups U محلول غلیظ قندی دارویی
syrup U محلول غلیظ قندی دارویی
sirup U محلول غلیظ قندی دارویی
hard maple U افرای قندی قند افرا
electuary U معجون خمیردارو دوای قندی
omphalos U سنگ کله قندی ناف
sucker U خروس قندی اب نبات مکیدنی
suckers U خروس قندی اب نبات مکیدنی
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
cone U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
amylose U مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
cones U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
neer do well or well U پی وجود
being U وجود
existence U وجود
existences U وجود
individuation U وجود
in spite U با وجود
personality U وجود
personalities U وجود
presence U وجود
despite U با وجود
entities U وجود
entity U وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
preexistence U تقدم وجود
individuality U وجود فردی
drink hail U گوارای وجود
regardless U با وجود علیرغم
exists U وجود داشتن
d. constitution U وجود نازک
d. of constitution U نازکی وجود
self assertiveness U ابراز وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
person U وجود ذات
begetter U وجود اور
qualities U وجود خصوصیت
non ego U غیر وجود
quality U وجود خصوصیت
virus U وجود دارد
viruses U وجود دارد
pre existence U تقدم وجود
system U اصول وجود
systems U اصول وجود
nonetheless U بااین وجود
be U وجود داشتن
persons U وجود ذات
none the less U با وجود این
fact U وجود مسلم
in spite of that U با وجود این
reality U اصالت وجود
body and soul <idiom> U با تمام وجود
realities U اصالت وجود
universe U عالم وجود
essence U وجود ماهیت
to be there U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
facts U وجود مسلم
cosmology U نظام عالم وجود
cosmologies U نظام عالم وجود
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
objective U دارای وجود خارجی
objectives U دارای وجود خارجی
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
numen U وجود الهی خدا
and there an end. U و پایان وجود دارد.
hematuria U وجود خون در ادرار
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
animalization U وجود مواد حیوانی
preexist U قبلا وجود داشتن
know nothing U منکر وجود خدا
begets U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
preexistent U دارای تقدم در وجود
for all that U با وجود همه اینها
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
beget U سبب وجود شدن
cosmos U نظام عالم وجود
pantheism U ایین وحدت وجود
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
oxaluria U وجود جوهر ترشک
atheism U انکار وجود خدا
nevertheless U با این وجود علیرغم
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 if there's any justice
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
2immunogenicity
1there is always the peace corps
1we drove to visit my parents in Ipswich.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com